کرددانش
اخبار دانشگاه های استان کردستان
عضو هیأت علمی اندیشه سیاسی در اسلام دانشگاه تربیت مدرس در یادداشتی به بررسی حوادث اخیر برای معدنچیان و کولهبران با عنوان «روضهای برای معدنچیان شیعی و کولهبران سُنی» پرداخت.
به گزارش کرددانش، فارس نوشت: مجتبی زارعی عضو هیأت علمی اندیشه سیاسی در اسلام دانشگاه تربیت مدرس یادداشتی با عنوان «روضهای برای معدنچیان شیعی و کولهبران سُنی» پرداخت.
متن یادداشت زارعی به شرح ذیل است:
« الان ساعت 2 بامداد است ؛ با اینکه دیروز سخنان شجاعانه و صد البته نجیبانه معدنچی غیور را مقابل آقای روحانی دیده بودم اما حق این بود که برای استماع روضه غمبار او، اینک وضو سازم و دوباره او را ببینم، رنجنامهاش را با گوش جان بشنوم، نشستم و کلمه به کلمهاش را شنیدم و آتش گرفتم، مدام بغض کرد و گفت دهانم را نبندید و بگذارید ببارم؛ آقای رئیس جمهور چهار سال دیر آمدی!
اشک امانم را برید؛ خدایا! چه میبینم؛ معدنچی و سرباز وطن را تا اعماق زمین فرستادند اما بیمهاش نکردند؛ 14 ماه حقوق معوقهاش را حتی با تحصن و اعتراض خانوادگی در فرمانداری هم پس ندادند؛ آقای سیاستمدار و تکنوکرات! چه میجویی! خلخال در آمده از پای یهودیه!؟ همین جاست! شرف برادر شیعیام به خطر افتاده؛ با اینکه بیست میلیون طلب دارد اما دریغ از ده هزار تومان در خانه که دخترش را به درمانگاه ببرد! رئیس جمهور به معدن رفت اما معدنچی او را به حضور نمیپذیرد، چون به سیاق مکتب علوی به رئیس جمهور میگوید از چه روی از این مصیبتها بی خبر است و جانش چقدر بی مقدار!
و تو آقای سیاستمدار! گمان مبر که او از زبان شناسی، نشانه شناسی و نبرد نمادها و گفتمانها چیزی نمیفهمد؛ او فرق جنگهای پست مدرنی در پلاسکو را با رقیب در یافته است! معدنچی از تبار ابوتراب است و در اعماق زمین تا خدا اوج گرفته با اینکه دولت همانند پلاسکو گزارش ملی نخواسته است؛ خدایا چه میبینم؛ گویا هنگامه جنگ است و فرماندهی کل قوا در دستان بنی صدر! بچهها را به جلو میفرستادند اما توپخانهها همراهی نمیکردند؛ اسحله نمیدادند؛ اسحله میدادند اما مهمات به خط برده نمیشد و تا زمانی که تکنوکراتها بودند وضع همین بود؛ بنی صدر اما سوار بر ترک موتور و در پناه محافظین در بزنگاههایی آفتابی میشد و آن سوتر از نبرد تن و تانک، با مدد رسانه به جنگهای پُست مدرنی مبادرت میکرد!؟ و چقدر ناشیانه روحانی به سراغ معدنچیان رفت؛ با محافظینی آویزان از سقف و پنجره اتومبیلهای زرهی در میان داغداران! ای شیخ! تو باید لباس و قبا از تن در میآوردی و با صورتی خجل و پشیمان، با لباس کار در میان شان ظاهر میشدی و در آغوششان میگرفتی تا بر شانههای تو گریه کنند و....، آری! سنت الهی است پاسخ خرد کردن دهان کارگر در حرم مونس کارگران ! و شد آنچه که نباید میشد! پریروز از مظلوم 200 میلیونی رونمایی کردید اینک اما با دهها محافظ نزد کسانی رفتید که در اعماق زمین رهایشان کردید!؟ بدون بیمه با قراردادسفید امضاء و ....، او چیزی نمی خواهد او فقط کارو کرامت میخواست!
جستجویم را ادامه دادم به برادران سنی خود در مرز رسیدم؛ سنیانی که با آنها از ازل رابطه خویشی داریم ؛ کوله برانی که در برف و یخ جان دادند و تصویرشان را وقتی با وضو دیدم اشک امانم را برید؛ گریستم و کینه انقلابیام را از تکنوکراتها و بازماندگان سیاست مستضعف کُش دو چندان کردم؛ اکرادی نجیب که پشتشان از حمل بار پینه بسته، زخم شده و جان به جان آفرین تسلیم کردند؛ برادران نجیبی که گروهکها هر چه کردند تا اینان به ایران و اسلام پشت کنند نکردند؛ و این را مثل معاون اول انشاء نمی خوانم! از نزدیک با چشم خود دیدم و در سالهای جنگ بر سر سفره نجابت و اطعام کاک جلال، کاک عمر و کاک امینها محبتشان را به ایران با وجودم حس کردم و....
و این روضه معدنچی شیعی و کولهبر سنی ماست که طاقتمان را طاق کرده است؛ آن یکی از شدت کار در اعماق زمین به شهادت می رسد و این یکی شهید میشود بر ستیغ قله؛ آقای رئیس جمهور! بس کنید بازی رمانتیک با مذهب و فرقه را که این راه ابوتراب نیست! راه ابوتراب اخراج وزیر کاسب( ولو کسب حلال ) از کابینه و منع روضه خوانی معاون اول و بدلکار ، برای دختر شایسته از قاب تلویزیون است.
اما ای معدنچی شیعی و ای کوله بر سنی؛ دستهای پینه بسته تو و شانههای زخمی آن یکی را میستاییم و میبوسیم که برای رزق حلال و اداره زندگی و کرامت، تا برکف نهادنِ جانِ عزیز خود مضایقه نداشتید، ای برادر کوله بر سنیام! ما بنام پیامبر اعظم و ابوتراب علیهم السلام از صدر تاریخ تاکنون با تو خویشاوندیم و تو را و شانههای تورا هزاران بار می بوسیم و بر این بوسه افتخار می کنیم.
ای برادر بلوچ! ای کرد! ای لر و ای مازنی و گیلک! دو راه برایمان بیشتر نمانده! یا ادامه وضع موجود و فربگی دولت تنبل و چهار درصدی که پرستیژ، کرامت و شرافت اش فقط سهم دختر آقای وزیر و همسویان یقه سفید باشد یا نه ! ملاک فقط و فقط همان کارت ملی !
ای کوله بر سنی، ای برادر! ما با تو زندگی کردیم در مریوان در بانه، سردشت، پاوه، نوسود، اورامانات و در میرجاوه، سراوان، سرباز، تاسوکی! ما از نسل بروجردی هستیم، از نسل حاج احمد، همت و میر حسینی و شوشتری و از نسل سرِدست گرفتن بشاگرد و اینان از نسل تکنوکراتها و یکجا نشینهای پاستور و سعد آباد و استخر کوشک که فقط هزینه شام یک سفرشان پانصد میلیون تومان است!
وزیران میلیاردی، مظلومان 200 میلیونی اختلاس گران 12 هزار میلیاردی! و این نمادهای دو فکر در اداره کشور است؛ ما میگوییم کوله بر سنی و مرز نشین سنی بر دختر وزیر شیعی که از ایتالیا بار پوشاک می آورد و سربار کار و سرمایه ایرانی است هزاران بار شرف دارد! ما تو را میستاییم؛ نه با غلوو نه با ریا و نفاق و نه برای سوخت رسانی به ماشین خشن رأی؛ بلکه زخم شانه تو را مضجع روح مان میکنیم ! برادرجان ! راه کردستان و سیستان و بلوچستان نه از ممشای تکنوکراتهای عافیت طلب نجومی بگیر، که از مسیر کار و کرامت می گذرد ؛ او که بر طبل فرقه گرایی میکوبد چند بار در طول این چهار سال با شما نشست و برخاست کرد ؛ آیا از سفرههای خالی تان با خبر است!؟ تا کنون شانه بر شانه کوله بران و معدن کاران گذارده است!؟ آقای رییس جمهور ! چه می جویی!؟ آزادی!؟ آزاد کن شانه ی زخمی برادر سنی ام را ! چه می جویی!؟ حصر و حصار!؟ آزاد کن کارگران و معدن چیان را از الیگارشی چهاردرصدی!؟ بردار حصار را از خود و به میان مردم بیا!
برادر سنی من! ای شانههای زخمی کردستان و ای اهالی کویر و کوهستانِ سیستان و بلوچستان درد تو همان درد معدنچی شیعی ماست! درد جملگی من و تو که «ما» خواهیم شد همانا زخم اشرافیت و حصر آریستوکراتها بر توده مردم است!»
برچسب ها :
انتخاباتتبلیغاتروحانیدولت یازدهممعدن چیانکولبراننظرات کاربران :
دیدگاه های ارسالی شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.